*
بر شاخه ها پرنده ای نبود
با نهیبی راه افتادم
خیابان بر دامنم آویخت
و دودی غلیظ
اصطکاکمان را
در مه پوشاند.
*
برشاخه های تلخ
پرنده ای نمانده بود
باغ
که رویای قناری داشت
و من
که بغض خیابانم ترسانده بود
صدایمان را قایم کردیم
*
از شاخه ها
پرندگان رفته بودند
دهلیزبان نمی سرود
و نهنگی
که در صدا بود نبود
ایستاده بودیم
ترانه ها
دریا را می شست
ما حسرت ماسه را
بهار ۱۳۷۴ بندرعباس